حق دانشجو بر استاد
حق شاگرد تو این است که بدانی خداوند، به واسطه علم و دانشی که به تو داده و از خزانه های (دانش) خود برای تو گشوده، تو را سرپرست شاگردانت ساخته است.
بنابراین، اگر مردم را خوب آموزش دهی و با آنان درشتی و بدرفتاری نکنی و از تعلیمشان به ستوه نیایی، خداوند از فضل خود بر دانش تو بیفزاید.
اما اگر دانش خود را از مردم مضایقه کنی یا وقتی برای آموختن دانش نزد تو آمدند با ایشان درشتی و بدرفتاری کنی، بر خداوند سزاوار است که علم و شکوه آن را، از تو بگیرد و جایگاه تو را از دل مردم بیندازد.
«امام سجاد علیه السلام ، عوالی اللالی: 4/74/54»
معلم در کلام نراقی(ره)
ملا احمد نراقی از علمای به نام شیعه، در گفتاری در باب مقام معلم می گوید: معلم باید قصدش از آموختن، قرب به خدا و ارشاد و رسیدن به ثواب باشد؛ نه جاه و ریاست و شهرت. معلم باید نسبت به شاگرد مهربان باشد و پیوسته او را اندرز دهد و اندازه فهم شاگرد را در تدریس رعایت کند و با او با او باملایمت سخن گوید و درشتی نکند. چیزی که خلاف واقع است تدریس نکند. در آموختن نباید مضایقه کند و بخل بورزد و باید مطالبی را که شاگرد قادر به درک آن نیست بدو نیاموزد.
معرفی اساتید برجسته
یادی از شهید مطهری
مطهری انسانی بود که در محضر معلمان و استادان بزرگ حوزه علمیه قم فقه، اصول، کلام، فلسفه و عرفان آموخت و خود معلمی آگاه و بصیر شد. او انسانی وارسته و دردمند بود. دغدغه اصلی او پالایش دین از کجی ها و انحرافات بود و در این راه از تیر بدخواهان و کج اندیشان نهراسید. مطهری با کوله باری از اندیشه های ناب و اصیل اسلامی وارد محیط پرمخاطره دانشگاه شد و با تمام توان و نیرو از اسلام ناب و حقیقی دفاع کرد. او هم در مقابل روشنفکران غرب زده ایستاد و هم در مقابل انسان های متحجر که از دین و مقتضیات زمان خویش آگاهی نداشتند.
«کمال انسان در کسب علم است، لیکن همهی علوم باعث کمال و قرب به خداوند نمیشوند. همچنین، تحصیل علم به هرگونهای که باشد سبب حصول نتایج آن نمیگردد، بلکه تحصیل آن، شرایط و ضوابط خاصّی دارد که طالب علم، مکلّف به رعایت آن و همچنین انجام آداب و وظایف مربوط بدان میباشد... .
طالبان علم فراوانی را دیده است که علی رغم جدّ و جهد وافر در کسب علم، موفّقیّت چندانی بهدست نیاوردهاند و گذشته از این، بعضی افراد هم از طلب علم چیزی جز دوری از خدا عایدشان نشده است و سبب این همه، چیزی نیست مگر رعایت نکردن آداب و رسوم علمآموزی».
آداب تدریس
دریغ نورزیدن از تعلیم علم
رسالت و وظیفه معلم ایجاب می کند که از تعلیم و آموزش هیچ کسی به خاطر آنکه ممکن است احیانا واجد قصد و نیت درست و خداپسندانه نباشد دریغ نورزد زیرا تصحیح هدف و جهت گیری های سنجیده و خداپسندانه برای بسیاری از افراد تازه کار و کسانی که در فراگیری علم مبتدی هستند دشوار است به جهت اینکه جان و روح آنها به علت خردسالی و یا فقدان بینش کافی از لحاظ درک سعادت و نیکبختی آینده وعزت و سرافرازی روز قیامت بسیار نارسا و ضعیف است علاوه بر آن آنان با عوامل تصحیح هدف و نیت و مبانی آن، انس و آشنایی کمتری دارند. اگر بنا باشد معلم به خاطر فقدان نیت صحیح و محرومیت شاگرد از جهت یابی درست از تعلیم آنان خودداری کند این دریغ کاری، موجب تعویق و رها کردن بسیاری از افراد در همگامی با کاروان علم شده و گروه زیادی را از علم محروم می سازد و یا آنکه موجب از بین رفتن بخش عظیمی از میراث علمی خواهد شد.س
باید توجه داشت که این امید هم وجود دارد که شاگرد فاقد نیت و هدف صحیح از برکت علم و در سایه یادگیری آن گاه که او با علم و دانش پیوند و انسی برقرار ساخت توانایی لازم را در تصحیح هدف و نیت خود به دست آورد.
از همین روی یکی از دانشمندان گفته است: ما علم و دانش را برای غیر خدا و به خاطر هدف های دیگری جویا شدیم ولی خود علم و دانش از اینکه برای غیر خداوند باشد امتناع ورزیده؛یعنی اگر یک شاگرد فاقد قصد الهی در تحصیل علم باشد به طور طبیعی با ادامه تحصیل و کسب بینش فزون تر قصد و هدف او تصحیح خواهد شد و طبعا به سوی هدف والای الهی و انسانی رهنمون خواهد شد و علم و دانش، سرانجام او را به خداوند منتهی می سازد.
باید توجه داشت که اگر معلم در نماد شاگرد، سوءنیت و فساد هدف را در مسیر علم آموزی او احساس کرد باید به تدریج از طریق موعظه و نصیحت های خوشایند و دلنشین و ارشادهای محبت آمیز او را در مسیر هدف صحیح قرار دهد. اگر علم نتوانست با استفاده از این گونه راهبری ها به تصحیح نیت و هدف شاگرد خویش موفق شود و از او نومید شود طبق عقیده برخی از علما باید چنین شاگردی را رها کرده و از تحصیل وی خودداری کرد، زیرا این گونه افراد با تحصیل علم همچون دزدان چراغدار، شر و آسیب شان را فزاینده تر می سازند.
اگر نادرستی هدف و قصد شاگرد، معلول وجود حالت کبر و ستیزه جویی و امثال آنها باشد باید از تعلیم او خودداری کرد ولی اگر نادرست بودن قصد و هدف شاگرد از ناحیه حب ریاست دنیوی و حس جاه طلبی باشد سزاوار نیست به رغم نومیدی از اصلاح او از تعلیم وی مضایقه شود چون او در سن و سال و شرایطی به سر می برد که مفسده جاه طلبی نمی تواند پرهیجان و موثر و مسری باشد.
کوشش در دانش گستری
باید معلم سرمایه ها و اندوخته های علمی خود را به افرادی که شایسته و نیازمند به علم و دانش هستند، بذل و انفاق کند و در نشر علم و آموزش آن به افراد شایسته بخل نورزد؛ چون خداوند متعال همان گونه که از انبیا پیمان گرفت تا در نشر حقایق و گزارش آن به مردم دریغ نورزند و معارف الهی را کتمان نکنند از دانشمندان نیز پیمان گرفت که در تعلیم علم به افراد نیازمند فروگذاری نکنند بلکه سعی خود را در نشر و ترویج علم به کار گیرند.
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: در نوشتاری از امیرمومنان علی(ع) چنین خواندم که خداوند از جهال و نادانان پیمان نگرفت که به دنبال دانشمندان باشند تا از آنان معرفت و آگاهی کسب کنند مگر آن گاه که قبلا از دانشمندان پیمان گرفت که علم و آگاهی خویش را در اختیار نادانان و جهال قرار دهند زیرا علم و دانش در مرحله ای قبل از جهل و نادانی وجود داشته است.
دوری از موضع تهمت و لزوم هماهنگی رفتار و گفتار معلم
معلم بر فرض آنکه دارای عذر شرعی موجهی باشد باید از مخالفت افعال با اقوالش بپرهیزد یعنی نباید میان کردار و گفتارش دوگانگی و تفاوت وجود داشته باشد بلکه باید سعی کند که همواره بر طبق گفتار و امر و نهی خود عمل نماید مثلا او نمی تواند عملی را تحریم کند که خود مرتکب آن می شود اگر چه طرز کار و عمل او برحسب احوال و شرایط شخصی زندگانی وی کاملا مطابق با کانون دین باشد لکن در عین حال تضاد و تناقض نمایی کردار و گفتار او قابل اغماض نیست اگر چه بعضی از احکام و قوانین مستحبی برحسب اختلاف آنجا متفاوت است لذا باید در این گونه موارد از ا دعا شبهه و بازتاب های نامطلوب آن پیشگیری شود.
اگرچه هر شنونده ای که به عا لم و معلم گوش فرا می دهد لازم است در مرحله اول آن گاه که شبهه و وسوسه ای از لحاظ اختلاف گفتار و رفتار به ذهن او خطور می کند به هیچ وجه به گوینده و معلمی که دیگران را به کار نیک و اعمال شایسته دعوت می کند اعتراض نکند حتی اگر برای اعتراض و انتقاد خود احتمالا دارای مجوز هم باشد، حق خرده گیری و انتقاد ندارد چون ممکن است برخلاف احتمال او گوینده در ترک اعمالی که دیگران را به آن دعوت می کند دارای عذرموجهی باشد که نتوان بر او خرده گرفت.البته در صورتی که هیچ عذر موجهی در میان نباشد و میان کردار و گفتار او تضاد غیرقابل اغماض دیده شود حق اعتراض و انتقاد را داراست.
شهامت معلم در اظهار حق و جلوگیری از تخلف
باید معلم به مقدار وسع و توانایی خود حق را بدون مجاهله و سازشکاری نسبت به احدی اظهار کند اگر مشاهده کرد کسی از حق رویگردان شده و یا در کیفیت طاعت او از خداوند متعال کوتاهی و نارسایی وجود دارد باید در مرحله اول از طریق لطف و محبت و با مهر و نرمش، او را نصیحت کند و در صورتی که لطف و مدارا موثر نباشد از حربه ای عاری از لطف و با تلخکاری او را در رسیدن به حق یاری دهد و اگر این وسیله نیز موثر نبود باید از او دوری کند و اگر با فاصله گرفتن از وی و یاری گرفتن از عوامل یاد شده هیچ تاثیری مشاهده نکرد باید کاملا او را نهی کرده و از رفتار نابحق او جلوگیری کند تا او را به حق بازگرداند و در این کار از مراحل مختلف امر به معروف و نهی از منکر استفاده کند منشاء اکثر غفلت ها و بی خبری ها و چیره شدن جهالت و نادانی بر جامعه و کوتاهی و نارسایی های مردم در عدم شناخت فرایض و تکالیف دینی و قصور و کوتاهی آنها در قیام وظایف شرعی و راه و رسم دین مقدس اسلام و نقایصی که در اقامه نمازهای واجب از لحاظ آنکه واجد شرایط صحت نیست و ... دیده می شود.
امام جماعتی که هم مجتهد بود، هم استاد اخلاق و هم محبوب جوان ترها.آیت الله عزیزالله خوشوقت زاده سال ۱۳۰۵ شمسی بود.
آیت الله عزیز خوشوقت در سال ۱۳۰۵ش در تهران به دنیا آمد، دروس مقدماتی حوزه را از مسجد معز الدوله آغاز کرد و در مدرسه لرزاده ادامه داد.
ملاقات با خدا در روز چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۱٫
رهبر انقلاب با حضور در بیت مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ عزیزالله خوشوقت رضواناللهعلیه، با بازماندگان آن مرحوم دیدار کردند.
ایشان در این دیدار ضمن سخنانی دربارهی شخصیت مرحوم آیتالله خوشوقت، درگذشت این عالِم ربانی، معلم اخلاق و سالک الیالله را به خانواده و آقازادگان ایشان و اهل معنا و معرفت و سلوک تسلیت گفتند.
شخصیت علمی حضرت آیتالله خوشوقت
مرحوم آیتالله خوشوقت در همهی ابعاد معارف اسلامی -چه نظری و چه عملی و کاربردی- دارای قدرت بالای اجتهاد بودند. در معارف نظری مثل کلام، فلسفه، ادبیات، حدیث، لغت، صرف، نحو و منطق تبحر بسیار ویژهای داشتند. در صحیفهی سجادیه و نهجالبلاغه کمنظیر بودند. در عرفان نظری صاحبنظر و در عرفان عملی صاحب سبک بودند. در فقه مجتهد مسلّم و دارای نوآوری بودند. در اصول متبحر بودند. در تاریخ بسیار موشکافانه مسائل را بررسی میکردند و در تفسیر بینظیر بودند. از کسانی بودند که واقعاً قرآن را بیان، تفسیر و مصداقیابی میکردند.
آقای خوشوقت از اساتید بزرگی مانند مرحوم علامه طباطبایی، حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی، حضرت امام خمینی رحمهالله و مرحوم حائری استفاده کرده بودند. برای اساتیدشان و بهویژه حضرت امام رحمهالله و علامه طباطبایی احترام بسیاری قائل بودند. ایشان فقه حضرت امام را فقه اهل بیت علیهمالسلام در شرایط معاصر و فقهی میدانستند که بهدرستی موضوع را درک کرده، مبانی فقهی را بر موضوعات منطبق کرده و راه را برای فقاهت دینی در صحنهی عمل باز کرده است.
میفرمودند: اولین گام برای سلوک، شناخت صراط مستقیم است؛ صراط مستقیمی که خداوند از همهی مؤمنان خواسته تا هر روز در نمازها ده مرتبه آن را از خداوند بخواهند: «إهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» میفرمودند: به همین خاطر، سورهی فاتحه اولین سورهی قرآن است و در هر نماز واجب شده است.
بلندهمت در تربیت جوانان مستعد
از ویژگیهای حضرت آیتالله خوشوقت، همت بلند و کمنظیر ایشان در تربیت نفوس مستعد رشد بود. در طول هفته که تهران تشریف داشتند، سه وعده نماز را در مسجدشان اقامه میکردند و بعد از هر نماز، مینشستند در خدمت مؤمنین و به پرسشهای آنان پاسخ میدادند. در منزلشان هم قبل و بعد از نماز پذیرای دوستان نزدیک بودند و نشستهایی با آنها داشتند. برنامهی دعای کمیل در مسجد و برنامهی ختم صلوات هم از برنامههای هفتگی ایشان در تهران بود.
طریقت آیتالله خوشوقت
طریقت آیتالله خوشوقت بر مبنای مکتب اهل بیت علیهمالسلام و بر دو پایهی قرآن و عترت بود. ساختار شخصیتی ایشان کاملاً قرآنی بود. ایشان خود را با مبانی قرآنی و حدیثی سلوک معماری کردند و هر دوی اینها او را به سمت توحید محض برد. تمام توجه مرحوم آقای خوشوقت به یک نقطه بود و آن، تکلیف، وظیفه، خداوند و تقوا بود. به همه هم این موارد را سفارش میکردند. یک شخصیت فوقالعاده جامعی بودند؛ حتی در زمینهی معلومات عمومی و علوم و فنون روز، تا آنجا که گاهی باعث شگفتی ما میشدند. صحبتهای ایشان در درسهایشان از پزشکی، انرژی، نجوم، تغذیه، آبزیان و دیگر موارد، گاهی باعث تعجب شاگردان میشد. ایشان مصداق این بیت شعر بودند که: «هر آن که ز دانش برد توشهای جهانیست بنشسته در گوشهای»
ایشان در مسائل عرفانی به درجهای رسیده بودند که نیازی به تحصیل نداشتند، زیرا شهوداً به بسیاری از علوم دست یافته بودند. وقتی آیات قرآن را ترجمه و تفسیر میکردند، ما تأمل که میکردیم، میدیدیم بهواقع همین تفسیر صحیح است و مشخص بود که این تفسیر در یک افق دید متفاوتی قرار دارد که شاید در دیگر تفسیرها نباشد.
شخصیت ایشان یک شخصیت استوار و بسیار پایدار بود که هیچ طوفان و بحرانی نمیتوانست کمترین تغییری در ساختار وجودی ایشان ایجاد کند. آرامش کامل داشتند و این آرامش، به خاطر ایمان بالای ایشان بود که «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» ایشان به اوج ذکر رسیده بودند. همین طریق را برای اهل سلوک هم سفارش میکردند و معتقد بودند تنها طریق صحیح سلوک، سلوک قرآنی و سلوک در مسلک سیرهی اهل بیت علیهمالسلام است و میگفتند: غیر از این مرام مسدود است، چرا که پیامبر گرامی اسلام فرمودهاند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی» معتقد بودند همهی مسیرها باید مؤیّد این امر باشد.
میفرمودند: اولین گام برای سلوک، شناخت صراط مستقیم است؛ صراط مستقیمی که خداوند از همهی مؤمنان خواسته تا هر روز در نمازها ده مرتبه آن را از خداوند بخواهند: «إهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ»۴ میفرمودند: به همین خاطر، سورهی فاتحه اولین سورهی قرآن است و در هر نماز واجب شده است. بعد میفرمودند: خود قرآن صراط مستقیم را ترسیم کرده و گفته: «وَ أَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ»۵
میفرمودند: عبودیت یعنی ایمان، اعتقاد و رفتار و اخلاق اسلامی داشتن و عبودیت یعنی تمامعیار اینچنینبودن و در عرصهی عمل مراعات تقوا کردن.
بسیار روی این معنا تأکید میکردند که: تقوا، تقوا، تقوا. میفرمودند: به این درجه هر کس رسید، آغاز بزرگی اوست، چون «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ» و «أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» قرآن، متقین را هدایت میکند: «هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًی وَ مَوْعِظَهٌ لِّلْمُتَّقِینَ»بعد میفرمود: کسی که به درجهی تقوا رسید، خود خداوند دست او را میگیرد و به سمت بزرگی میبرد که یکی از آن طریقتها و بزرگیها بعد از مرتبهی تقوا، ذکر است و در مقام ذکر که شامل ذکر قلبی و ذکر لسانی میشود، شرایط طوری فراهم میشود که این ذکرِ ذاکر را خود خداوند جوابگو و مجیب خواهد بود. و بعد سالک به مرحلهی تفکر و تأمل و گشودهشدن افقهای بزرگ عالم غیب برای او میرسد. خود ایشان در این سیر، همت بلندی داشتند و این طریقت را از مرحوم آیتالله قاضی و مرحوم علامه طباطبایی هدیه داشتند.
توصیه های حکیمانه راه رفتگان
در سال 1360 شمسی، شخصی که در شهری از شهرهای ایران عنوانی داشت، خدمت حضرت آیهالله بهاء الدینی رسید. بعد از نماز مغرب و عشا، خدمت آقا نشست، در حالی که برخی از مأمومین در اطراف ایشان حلقه زده بودند، او پس از احوالپرسی از معظم له، خطاب به ایشان گفت: آقا! نصیحتی بفرمایید. این پیرژرف اندیش و بصیر، نگاهی ژرف کرده، فرمودند:
«سعی کنید در زندگی مشرک نباشید، اگر توانستید به این مرحله برسید، همه ی کارهای شما اصلاح می شود. این بهترین نصیحتی است که می توانم بکنم.»
او ادامه دادو گفت: آقا ما را دعا کنید. ایشان فرمود:
«آدم شو تا دعا در حق تو تأثیر کند و گرنه دعا بدون ایجاد قابلیت فایده ای ندارد.»
آن شخص برای بار سوم گفت: امسال مکّه بودم و برای حضرت عالی طواف کردم. باز آقا فرمود:
«ان شاء الله سعی کن آدم شوی، تا طواف برای خودت و دیگران منشأ اثر باشد.»
یکی از همراهان آن شخص گمان کرد که آقا او را نمی شناسند، از این رو گفت: حاج آقا! ایشان فلانی هستند که در فلان شهر مسؤولیت دارند و خدمات ارزشمندی کرده اند. معظم له فرمود:
«چرا متوجه نیستید چه عرض می کنم، باید آدم شود تا اینها برای او نافع باشد. دست از هوا و هوس بردارد، خود را همه کاره ی خداوند نداند و نقشه برای خراب کردن افراد و غلبه بر دیگران نکشد. باید دست از کلک بازی بردارد. آن وقت است که طعم ایمان را می چشد وگرنه همه ی اینها ظاهرسازی است.»
طرز برخورد و سخنان تند و آتشین آقا، تمام افراد را سخت شگفت زده کرده بود و برای ما نیز سؤال ایجاد شد که چگونه این چنین جملاتی صریح و عباراتی بی پرده در میان جمع گفته می شود؟! اما چندی نگذشت که دریافتیم وی فردی ظاهرالصلاح بوده که در منطقه ی خود بسیاری را به انحراف کشانده است. دانستیم که او باطنی فاسد و منحرف داشته و خود را برای مردم آن دیار به بتی بدل کرده، در حالی که حقیقت شخصیت او چیز دیگری بوده است.
حضرت امام خمینی قدّس سرّه در کنار درس و بحث به تفریح هم علاقه داشت. در جوانی روزهای جمعه با طلاب برای تفریح از شهر خارج می شدند، امّا قبل از حرکت می فرمود: به چند شرط با شما بیرون می آیم :
1- نماز را اوّل وقت بخوانیم .
2- در تفریح غیبت نشود.
روزی از محضر سالک و عارف صمدانی، آیت الله بهاءالدینی خواسته شد تا توصیه ای بفرمایند. ایشان در جواب فرمودند:
« اگر این دو کار را انجام دهید، خیلی پیشروی کرده اید:
یکی این که نماز را اول وقت بخوانید،
دیگر آن که دروغ نگویید.
خیال نکنید ضرر می کنید. ان شاء الله مورد توفیقات خدا هم واقع می شوید و آن وقت اگر این کارها را کردید، فهم شما هم عوض می شود، یعنی درک دیگری پیدا می کنید. الان شاید شما نتوانید این مطالب را از ما قبول کنید، ولی وقتی خودتان به آن رسیدید، قبول می کنید.
وقتی وجدان شما مسأله را حل کرد، می بینید راست است و می بینید که اسلام چه نعمت بزرگی برای بشر بوده است. و این بشر، روی همان هوی و هوس و شیطنت خودش، از آن بی بهره بوده است. پیامبر اسلام می خواهد همه به ستاره ثریا برسید؛ ولی این ها می گویند بگذارید ما برویم در یک منجلاب غرق شویم. »
حضرت آیت الله سید علی قاضی که در کسب مراتب عرفان و اخلاق اسلامی شهره عام و خاص است در توصیه به داشتن زندگی دینی و موفقیت در سیر و سلوک به نماز اول وقت و برپاداشتن نماز شب توصیه کرده و می فرمایند: اگر دنیا و آخرت می خواهی نماز شب بخوان. و اگر از برپاداشتن نماز اول وقت به جایی نرسیدی بر من سیلی بزن.
در همین سه نمونه شاهدیم که وصول یافتگان به نماز اول وقت بسیار تاکید می کنند و برماست که رعایت همین نکته را داشته باشیم. قاعدتا کسی که امر الهی را در اول وقت اجابت می کند در کارهای دیگرش هم خداوند را قصد و هدف خود می گیرد برای همین در حدیث فرموده اجابت اعمال شما وابسته به قبولی نماز است.